شعر،متن،دلنوشت

اشعار،متن ها و دلنوشت های خودم را مینویسم

شعر،متن،دلنوشت

اشعار،متن ها و دلنوشت های خودم را مینویسم

شعر،متن،دلنوشت
آخرین مطالب

شعر شاید این آخرا

دوشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۰۹ ق.ظ

به نام حق

هنوزم یادم میاد یادم میاد اون اولا اون آغاز راه پرماجرا اون نطفه ز بند ناف جهان بی امان آویزون پر خون بی جون بی درمون داغون نابینا تو زندون دنیا این چرخ گردون  سرگردون پریشون تو زمین پی نون با غوغا. اون از آسمون بی نشون که پر رنگین کمون بود جاری میشد یه صدا خدا تو گوش ها لالایی میشد  چشا در میومد و زبونا لال میشدن با جیغ مادرا  میون این دردای خونه خراب با زخم داورا سوت میکشیدن با تکل رو سرا  سرای درباری های دردسر در به درا .. حیوونا پرنده ها با ترس و آه میگن کین این آدما  که با سودای این ناکجا بی پروا میرن به ته چاه به انتهای قهقرا.. آخه مشکلا پنهون بودن رو سقف آرزو های اشتباه این لاغرا.. خاک جنگل کوه می شد رود آب می آورد به دریا بعد به ساحل ابرا با صاعقه آتش میکشیدن و خاکستر رو باد می برد با این همه بزدل خرا   جنگا روز و شبا تو نور ها تاریکی ها بین بی مهری خورشید و ماه نمیشد بپا صلح بین ستاره ها تماشاچیا مردا و زنا  من و تو ما میشدیم تا بشیم آزاد ز استبداد اما شدیم درگیر سایه ها  زنا بپاشد و تازیانه ها روی این احمق بیگناه خلاصی نداشت این نطفه ی پر تکرار نفرین بی پناه. 

با این تغییر بی تفسیر بی دروغ آشنا تو این هوای غم آلود بی همنفس بی کس خوب می شدیم و خوب میشد که حکم دل بود و پدر بی بی در نمیومد تاخشت بشه واسه دیوار باورا    پیکی با گیشنیز که اسبی بود سفید و سیاه خسته و گشنه  آگاه میکرد و میداد مژده که سر خرمنا میشن سربازای عاشق عاصی (گوتی و اکساسی) شاه شاید این پایان طاقت فرسا  شاید این آخرا....

 

امیررضا حیدری

مرداد ۱۴۰۱

 

A-W

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی