شعر،متن،دلنوشت

اشعار،متن ها و دلنوشت های خودم را مینویسم

شعر،متن،دلنوشت

اشعار،متن ها و دلنوشت های خودم را مینویسم

شعر،متن،دلنوشت
آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جملات کوتاه» ثبت شده است

درد میدونی چیه؟ همین بقلت باشه ولی دستت بهش نرسه...

.

اگه قرار باشه هرکی هرکاری میکنه من هم همون کارو انجام بدم دیگه چه فرقی با دیگران دارم؟ 

پس من درونم چی میشه؟من کیم؟ من چیم؟ خودم چی میشه؟

.

چه بگویم که سخنی نیست مرا وقتی در دل دارم دلتنگی

.

گر پریشانیم از حال دلم نیست
بفروشید دلم به بازار ریاکار

.

سقوط من آزادی است

.

حال بگو از همه احوال بگو آنچه تا حالا نگفتی ولی حالا بگو

.

چه کنیم هرچه کیم ساده دلیم

چه کنیم هرچه کنیم باید کنیم

.

گر تمام کائنات و هستی را بشکافم ندانم دلبر ذره ای از حال تورا

.

درد مرا همچو منی داند و بس تو چه دانی حال تن بی جان من  و روح خسته و بیمارو بی درمان مرا

.

- اگر بین دوراهی قراربگیری کدوم سمت میری؟ - چپ یا راست؟

+مستقیم...

.

چشم بینا میخوایم چیکار    گوش شنوا میخوایم چیکار

وقتی نه چشمی هست ببیند مارا    و نه گوشی که بشنود مارا

.

تا نبینمت چگونه بینم با چشمان پیرم که سویی ندارد  تو بشکاف بگو تا ببینم 

.

من بی ادب مست   به از صد جماعت پست وآفتاب پرست

.

آنچه ناکسان کردند با وطن   بماند که از نادانی ما بود     کسان را چه کنیم که پنهان و آشکار وطن فروشند

.

آنکه وطن بفروخت برای تن      اصل  خود بفروخت

.

ما در گمنامی خود گم گشته ایم

.

انقدر من ها در من مُرد که دگر هیچ چیز از من نماند

.

و بگویید و بنویسید تنها آمد  تنها ماند و تنها رفت...

.

ما سال ها است مُردیم

.

تنم مانند وطنم درحال فروپاشی و نابودی است

.

پاسخ خوبی بدی نیست    به هر کس خوبی صحیح نیست

.

خرم تر از این دشت دیدن روی توست  هرجا وجود توست همانجاست بهشت.. دی1400

.

وما بازخواهیم گشت از دیداری جانکاه به سوی مسلخ غبار در انتظار آنچه که پایان بود سرآغاز می شود از پی ویرانی اوج میگیریم تا رهایی... وآگاهی ما رهایی ما خواهد بود.  اسفند1400

.

سر به سر پوچ دیدم جهان را
این جهان لا مکان را     
هیچ است و الا هیچ در اندر خمیم
از ازل خموشی زبان را    . اسفند۱۴۰۰

.

نمیدانم که درد هایم را چگونه بازگو کنم آنگاه که تمام جسم و روحم پر از زخم های بیشمار است.. دی ۱۴۰۲

.

چگونه میشود شخصی خودخواهانه اعمال و رفتار و انتظاری که از خودش میرفته را فراموش کرده اما همچنان از طرف مقابل انتظار هایی داشته باشد و همچنین انتظار دریافت پاسخ از عملکرد خویش را نداشته و نپذیرد؟!... 

ذاتا انسان وقتی ذره ای درک از اندیشه و نگرش های خود ندارد چگونه میتواند معنا و مفهوم دنیا و زندگی را درک کند؟!...  بهمن ۱۴۰۲

.

بدبخت و ظالم تر و حقیر تر از ملتی که حماقت های خود را تکرار کند وجود ندارد.#AW  تیر 1403

#امیررضاحیدری

1396-1399

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۲۴
امیررضا حیدری

گنهم عشقی است که پر خون دل می کند این دل را 

دل که به دل نرسد آواره کند مجنون لیلای سنگ دل را 

.

بدون تو چه سخت میگذرد اما اینکه تورا خواهم دید خود امیدی است 

که همه چیز را به جان بخرم..

.

چه گویمت دلبرا که دلتگ تو ام در این هوا هوای تورا کم دارم

.

مستعار همان مستعار است تو نیمه ی جان منی برای کامل شدنم همه چیزم تمام جان منی

حرف از رفتن مزن که دار و ندارم میرود همه جانم میرود....

.

آزادی اصلی انسان در اندیشه وطرز فکر اوست اگر غیر از این باشد انسان در هر طور برده ای بیش نیست

.

نمیتوانیم بگوییم که انسانی کامل است هیچ انسانی به طور حد کامل نیست.هرکسی اشتباهاتی دارد

ولی به شرط آنکه از ان درس گرفته و آن رابپذیرد و جبران کند..

.

نام این سرزمین  این قلب زمین  هست ایرانزمین

.

در میان همه چیزم و هیچ نیستم

.

دوست داشتن و عشق بر سه اصل استوار است: فداکاری ، احترام و اعتماد

.

ملتی که به دنبال حاشیه باشد در حاشیه خواهد ماند

.

کنج رندانه ی زندان جهان بی امان بی پناه خسته غریب ناآشنا زخم خورده درمانده فتاده ایم

.

 

آدمی را چو گوش شنوایی نباشد    دردی آید که درمانی نباشد

.

من هنوز هم همان نهان آشکارم

 

#امیررضاحیدری

1395-1398 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۲۷
امیررضا حیدری

من همیشه بودم هَمرو میدیدم

ولی هیچکس نه بود نه میدید منو...

.

هر چیزی که هست یا نیست هم میتونه باشه هم نمیتونه باشه

.

نه پایانی بود براش نه آغازی هم محبوب اهریمن بود هم عزیز خدا

.

ما از گذشته درس گرفتیم

در حال زندگی میکنیم

و آینده مارا قضاوت خواهد کرد

.

بدبختی اصلی ما هم همینه که مردم نمیدونن اصلا هدف از زندگی کردن یا به دنیا اومدنشون چیه؟ اصلن نمیخوان بفهمن حتی اگه بدونن

.

تا کی انتظار

در انتظار چه چیزی؟

رو به موتم و هنوز کسی نیست

شاید بعد مرگ باشد کسی

.

کیست مرا یاری کند؟ مرا در ظلمت شب با خویش راهی کند...

.

منم مثل تو، توهم مثل من که باهم تنها دستامون یخ زدن

.

دلی و جانی و جهانی دنیارا خواهم چکار؟

.

خود دانی هرآنچه آنی بمانی یا نمانی

.

ای آرزوی محال همه بود و نبودم ببین که بعد تو هیچ شدم  حال چه کنار تو بودم یا نبودم

 

امیررضا حیدری

1396-1398

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۳
امیررضا حیدری

من آنم که جهانم به تو خلاصه می شود

.

نگاهت همه دنیای من است پس نگاهم کن تا دنیایم راببینم و در آن غرق شوم

.

بعد خودت عاشق خنده هایت هستم   فقط بخند  :)

.

این روزها همیشه همه چیز در تاریکی شب خلاصه میشود

.

از خودت بپرس تو چه کسی هستی؟   ?who am i

.

و یکی دگ از بدبختی های اصلیمون اینه که برخی برای چیزی میجنگن که حتی نمیدونن اون چیه

.

هیچ؛ در گذر زمان در گذریم...

 

امیررضا حیدری

1395-1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۸
امیررضا حیدری