جانا بیا که بی تو بی جان گشته ام
در غریبی خانه ویران گشته ام
گر چو نیستی تو در کنار من
دگر یار از زندگی بیزار گشته ام
#امیررضاحیدری
فروردین1391
جانا بیا که بی تو بی جان گشته ام
در غریبی خانه ویران گشته ام
گر چو نیستی تو در کنار من
دگر یار از زندگی بیزار گشته ام
#امیررضاحیدری
فروردین1391
این همه سال رنج ودرد را تحمل کردم فقط برای رسیدن به تو..
اما این مسیر بین خانه هایمان نبود که مارا از هم دور میکرد مسیر بین دلهایمان و اندیشه در سرمان مارا از
هم دور کرد ولی چه تلخ بود و چه سخت گذشت.. ای کاش اینگونه نمیشد.. ای کاش...
#امیررضاحیدری
اردیبهشت 1397
می گن تو مثل جنگلی ها هستی. انگار سال ها است تو جنگل زندگی کردی
گفتم آره وقتی همه ی مردم رفتارو کردارشون مانند حیوانات شده وقتی مملکت ها
خرتوخری شده وقتی هیچ کس هیچکسی رو نمیبینه یا نمیشناسه وقتی همه چیز درهمو قاطی شده و
درکل وقتی انگار قانون جنگل حکم فرماست.. آره من جنگلیم. جنگلیم چون تو جنگل بزرگ شدم اما فرق
است بین من و کسای دیگه .. من به ظاهر جنگلی ولی بقیه در باطن. ظاهر و باطن من یکیه اما بقیه چی؟
طرز فکرها چطور؟! در عمق اندیشه ها چطور؟!
کسانی که در ابتدا از اینجور حرف ها و سوال ها می پرسند هیچوقت هیچ چیزی را نخواهند فهمید چون درک و فهمی از چیزی ندارند و ظاهر بینند...
#امیررضاحیدری
بهمن 1398
بسوزانید مرا و در دریا بریزید خاکسترم را
که جز دریا نیست بگیرد در آغوش بال و پرم را
چه آمد بر سرم که این شد پایان من
غم هایی که هرروز سوخته اند جگرم را
خدایا بیا و بازهم امانم بده
اینک روحم را در دریای طوفانی نجاتم بده
دگر توانی نیست برای سوختن و ساختن
خودت دستم را بگیر و توانم بده
#امیررضاحیدری
اسفند 1394
مردی آمد و مردی رفت...
در این بین چه ها به او گذشت خود میدانست و خدای او...
آری رفت؛ در غمو تنهایی رفت
ولی حداقل دگر سختی ها و بدبختی های این دنیا برایش تمام شد
درست لحظه ای که فکر میکرد همه چیز تمام شده و با خیال راحت زندگی می کند
هه..دگر کلن تمام شد..رفت.. رفت و بلاهایش را هم با خود برد...
#امیررضاحیدری
دی 1394
دلبرا بی تو چه عاجز و درمانده ماندم شب و روز
شبگرد کوچه و خیابان بی سرو بی سامانه ماندم شب و روز
همدم درد و تنهاییم مانده فقط یک سیگار
مست هر می بی میخانه ماندم شب و روز
#امیررضاحیدری
خرداد 1393
گنهم عشقی است که پر خون دل می کند این دل را
دل که به دل نرسد آواره کند مجنون لیلای سنگ دل را
.
بدون تو چه سخت میگذرد اما اینکه تورا خواهم دید خود امیدی است
که همه چیز را به جان بخرم..
.
چه گویمت دلبرا که دلتگ تو ام در این هوا هوای تورا کم دارم
.
مستعار همان مستعار است تو نیمه ی جان منی برای کامل شدنم همه چیزم تمام جان منی
حرف از رفتن مزن که دار و ندارم میرود همه جانم میرود....
.
آزادی اصلی انسان در اندیشه وطرز فکر اوست اگر غیر از این باشد انسان در هر طور برده ای بیش نیست
.
نمیتوانیم بگوییم که انسانی کامل است هیچ انسانی به طور حد کامل نیست.هرکسی اشتباهاتی دارد
ولی به شرط آنکه از ان درس گرفته و آن رابپذیرد و جبران کند..
.
نام این سرزمین این قلب زمین هست ایرانزمین
.
در میان همه چیزم و هیچ نیستم
.
دوست داشتن و عشق بر سه اصل استوار است: فداکاری ، احترام و اعتماد
.
ملتی که به دنبال حاشیه باشد در حاشیه خواهد ماند
.
کنج رندانه ی زندان جهان بی امان بی پناه خسته غریب ناآشنا زخم خورده درمانده فتاده ایم
.
آدمی را چو گوش شنوایی نباشد دردی آید که درمانی نباشد
.
من هنوز هم همان نهان آشکارم
#امیررضاحیدری
1395-1398
چو مجنون مجنون تر دیوانه ات هستم
نظری کن به ما که بیمار نگاهت هستم
منتظر شنیدن آوای خوش صدایت هستم
اگر دیوانگی این است بگذار دیوانه باشم
آخ که من خریدار بوی خوش لیلایم با جانم هستم
#امیررضاحیدری
مهر 1390
گفتند مگر از این بدتر هم خواهد شد
گفتم آری؛ درست است ما نابود شدیم
ولی هنوز زنده ایم،نفس میکشیم
خود کرده ایم مگر غیر از این است؟
#امیررضاحیدری
مرداد 1392
من همیشه بودم هَمرو میدیدم
ولی هیچکس نه بود نه میدید منو...
.
هر چیزی که هست یا نیست هم میتونه باشه هم نمیتونه باشه
.
نه پایانی بود براش نه آغازی هم محبوب اهریمن بود هم عزیز خدا
.
ما از گذشته درس گرفتیم
در حال زندگی میکنیم
و آینده مارا قضاوت خواهد کرد
.
بدبختی اصلی ما هم همینه که مردم نمیدونن اصلا هدف از زندگی کردن یا به دنیا اومدنشون چیه؟ اصلن نمیخوان بفهمن حتی اگه بدونن
.
تا کی انتظار
در انتظار چه چیزی؟
رو به موتم و هنوز کسی نیست
شاید بعد مرگ باشد کسی
.
کیست مرا یاری کند؟ مرا در ظلمت شب با خویش راهی کند...
.
منم مثل تو، توهم مثل من که باهم تنها دستامون یخ زدن
.
دلی و جانی و جهانی دنیارا خواهم چکار؟
.
خود دانی هرآنچه آنی بمانی یا نمانی
.
ای آرزوی محال همه بود و نبودم ببین که بعد تو هیچ شدم حال چه کنار تو بودم یا نبودم
امیررضا حیدری
1396-1398