شعر شدی شاعری سرگشته شدم
آنقدر پی تو میگشتم که بی سروسامانه و گمگشته شدم
هی میگریستم خسته و دلشکسته شدم
آنقدر نیامدی و پیدایت نشد
دیوانه شدم پیر شدم سرشکسته شدم
#امیررضاحیدری
مهر 1398
شعر شدی شاعری سرگشته شدم
آنقدر پی تو میگشتم که بی سروسامانه و گمگشته شدم
هی میگریستم خسته و دلشکسته شدم
آنقدر نیامدی و پیدایت نشد
دیوانه شدم پیر شدم سرشکسته شدم
#امیررضاحیدری
مهر 1398
ما که انگار بیچاره بودیم در زندگی بیگانه بودیم
هرچند میزدند و میبخشیدیم آخه میگفتن ساده بودیم
اصلا شانس نداشتیم پول یه آدامس نداشتیم
بردند صبر و طاقت نداشتیم خواب راحت
هی پی گریه بودیم ولی هی میزدیمو میرقصیدیم آخه دیوانه بودیم
روزگار گذشتو گذشت پیر شدیم ولی بزرگ نه پی حوا بودیم و آدم نه
شاید وجود نداشت شاید بود و ما نمیدیدیم یا شاید غرور یا که سکوت نذاشت
ولی هرچه بودیم و هرچه از هم دور بودیم ولی باز به هم میخوردیم مثل پیمانه بودیم
گرچه ویرانه ولی همانطور دیوانه بودیم. شاید بیاد یه روز خوب بیار طاقت
شاید نباشیم اونروز بیار طاقت چون دیروز گذشت امروز را باش که امروز فردای دیروز است
روزت آزاد شبت آرام خیالت راحت هرچند باشد مشکلات بزرگ و کوچک
خلاصه رفیق تولدت مبارک...
#امیررضاحیدری
مرداد 1397
ما دور بودیم از هم مثل کوه بودیم هر دم
مثل رود بودیم جاری کردن مارو با خون
مثل نور بودیم تو تاریکی ها ولی زدن و شکستن و کور شدیم با رنگ قانون
مثل سرمای بهار مثل گرمای پاییز
مثل بارون تابستون مثل آفتاب زمستون
مهربون بودیم ما که خوب بودیم ولی چه بد کردن مارو بد
هم دوست بود و هم دشمن بیشتر اونایی که بودن همیشه کنارمون
بس نبود انگار هی میطلبید سیگار ولی خسته بودیم از عشق و زندگی و روزگار
و هی تکرار و تکرار و تکرار آیا مرگ میرسید این بار؟!
ما که سوخته بودیم آخه هرچی که ساخته بودیم دود شد رفت یا آوار شد سرمون
ما که همش دوخته بودیم وقتی هی میبریدن آخه چه فایده وقتی هی میشکست بال و پرمون
ما که هرروز و هر شب زنده و مُرده بودیم
پس هی تکرار بود و هی تکرار و تکرار
آیا واقعا مرگ میرسید این بار؟!
#امیررضاحیدری
مرداد 1397
شاید باید رفت.. آنقدر رفت تا گم شد...
من که در میان سفیدی و سیاهی می روم ..هر دو مرا در میان خود میکشند اما من مانند بقیه نیستم
در بین دو مسیر راه میروم راهی را میروم که هر دو فکر میکنند مسیر خودشان درست و مسیر من غلط
است ولی این خود کاملا بالعکس است. راه زیادی است حتی برای درک کردن و فهمیدن راهی که میروم.
حال از آغاز به پایان یا از پایان به آغاز!؟...
تعلقی به هیچ چیز یا جایی ندارم مسیری که میروم هیچکس نمیرود درحالی که همه بایستی از ان مسیر
بروند.شاید بخاطر همین کسی که وارد این مسیر شود به آسانی به مقصد نخواهد رسید و شاید هیچوقت
نرسد چون مسیری برای این راه ساخته نشده..اما من آن را هموارتر خواهم کرد. پس بجای چپ و راست و یا
برگشت به سمت مستقیم برو حتی اگر هیچ مسیری نداشته باشد و یا پر از موانع مختلف باشد حتی اگر
گیر کنی روزها ماه ها سال ها مهم نیست مگر فکر میکنی تا کی زنده هستی.. هرچه میخواهد
بشود..برو...
ما رسالتمان را تمام میکنیم به نوعی کلنگ راهمان را میزنیم این وظیفه بعد از ما است که این راه را ادامه
دهند.. حال گیری یا نه..
#امیررضاحیدری
شهریور 1398
آخه هی میخواین شما مارو زندونی کنی هی زندونی هی زندونی
هی محدود هی محدود آخه بسه دیگه
بابا ماکه دو کلمه بیشتر ازتون نمیخوایم یا مرگ یا آزادی..
اصن بهتره که تو راه آزادی بمیریم شاید اینطوری به هردوشون برسیم..هه...
#امیررضاحیدری
مرداد 1397
انگار بیش از ده سال در جنگ بوده ام و حال بازگشتم. واقعن هم جنگ بود برایم اما دیگر مانند سابق نبودم
خسته،درمانده،داغون،بیحال و بی جان و پیر و شکسته دگر نه کششی در جسم مانده و نه روح مانند
مرده ی متحرک..
#امیررضاحیدری
دی 1397
این دنیا و این هستی و همه ی موجوداتش هیچ چیز به صورت کامل یا برای همیشه از بین نمیرن
بلکه به چرخه بازمیگردن و به نوعی به صورت کامل تری دوباره به وجود میان تا بی نهایت البته این هم
ممکنه که اون نهایتش هم روزی به پایان برسه پس ما هیچوقت به هیچ عنوان (البته تا زمان تجربه و انتقال
اون) نمیتونیم به طور حد و دقیق در این مورد اظهار نظر کنیم..
نکته: این دنیا می تونه هر روزش هم یک تجربه ی جدید و متفاوت و یا مثبت ومنفی باشه ویا تکرار وتکرار
وتکرار... و شاید هم همه ی این ها باهم...
#امیررضاحیدری
آذر1397
من به جهانی فکر میکنم که همه چیز برای همه کس آزاد باشه. طرز فکر و هدف همه ی مردم دنیا باهم
یکی باشه دیگه هیچگونه اختلاف بدی بین هیچکدوم از مردم دنیا نباشه
مطمئنن به نحوه چگونه شکل گیری همچین چیزی فکر کردم یعنی سال ها است دارم فکر میکنم
همه چیز در عین حال اگه باهم ادغام وترکیب بشه مطمئنن با اتحاد به چیزی که می خواهیم همه باهم
میرسیم و به رشد و تعالی بالاتری دست پیدا می کنیم. چه معنی داره همه برای رسیدن به چیزی که خود
انسان ساخته سر جنگ بیفتن؟
در این دنیای فانی چیزی جز انسانیت معنا و مفهوم نداره..
به امید جهان آزاد و پر از انسانیت...
#امیررضاحیدری
آبان 1397
این که کسی بیاد و چهارتا جمله فلسفی بگه یا بنویسه دلیل نیست که چیزی حالیشه
ممکنه چهارتا چیز مزخرف بگه که اصلا معنی نداره و خیلی ها از تعصب بی خودشون
حالیشون نیست و زود قبول میکنن.. فلسفه برای درک کردن مسائل و از پیچیدگی در آوردن اون هاست
نه اینکه بیای باز پیچیده ترش کنی یا برای اینکه بخوای به مردم چیزی بفهمونی نباید اینقدر پیچیده حرف
بزنی که نفهمه.. وظایف اون هایی که آگاهی دارن البته آگاهی درست،اینکه همه ی مردم رو آگاه کنن و
هستن کسایی که حرف و عملشون یکی نیست.. یه جور حرف میزنه یه جور دیگه عمل پس یا طرز فکرش و
حرفش از خودش نیست یا فقط سیاست کثیفشه که فقط حرفه و اون طوری ازش بت سازی بشه
یادتون نره همیشه ترکیب تجربه و تفکر در هر مسائلی
و همینطور جز نگری در کل نگری ما رو به جواب ها میرسونه..
#امیررضاحیدری
تیر1397
هرشب تا دم دمای صبح همین است این مغز حتی ثانیه ای خاموش نمیشود
دائم در حال فکرو خیال است اینطوری نمی شود باید بروم وسیگار دیگری روشن کنم
ولی از طرفی هم سرفه هایم تمام نمی شود و بدتر شده اوضا قلب و دگر اعضای داخلی بدن
که اصلا هیچ..نابود.. مانده ام چه کنم در روز که آنطور درگیر بدبختی ها،شب هم که اینطور...
#امیررضاحیدری
بهمن 1396