شعر،متن،دلنوشت

اشعار،متن ها و دلنوشت های خودم را مینویسم

شعر،متن،دلنوشت

اشعار،متن ها و دلنوشت های خودم را مینویسم

شعر،متن،دلنوشت
آخرین مطالب

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیررضاحیدری» ثبت شده است

شعر شدی شاعری سرگشته شدم

آنقدر پی تو میگشتم که بی سروسامانه و گمگشته شدم

هی میگریستم خسته و دلشکسته شدم

آنقدر نیامدی و پیدایت نشد

دیوانه شدم پیر شدم سرشکسته شدم

 

#امیررضاحیدری

مهر 1398

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۴۴
امیررضا حیدری

ما که انگار بیچاره بودیم    در زندگی بیگانه بودیم

هرچند میزدند و میبخشیدیم    آخه میگفتن ساده بودیم

اصلا شانس نداشتیم    پول یه آدامس نداشتیم

بردند صبر و طاقت    نداشتیم خواب راحت

هی پی گریه بودیم   ولی هی میزدیمو میرقصیدیم آخه دیوانه بودیم

روزگار گذشتو گذشت پیر شدیم ولی بزرگ نه پی حوا بودیم و آدم نه 

شاید وجود نداشت شاید بود و ما نمیدیدیم یا شاید غرور یا که سکوت نذاشت

ولی هرچه بودیم و هرچه از هم دور بودیم ولی باز به هم میخوردیم مثل پیمانه بودیم

گرچه ویرانه ولی همانطور دیوانه بودیم. شاید بیاد یه روز خوب بیار طاقت

شاید نباشیم اونروز بیار طاقت  چون دیروز گذشت امروز را باش که امروز فردای دیروز است

روزت آزاد شبت آرام خیالت راحت  هرچند باشد مشکلات بزرگ و کوچک 

خلاصه رفیق تولدت مبارک...

 

#امیررضاحیدری

مرداد 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۲۵
امیررضا حیدری

ما دور بودیم از هم    مثل کوه بودیم هر دم

مثل رود بودیم جاری کردن مارو با خون

مثل نور بودیم تو تاریکی ها  ولی زدن و شکستن و کور شدیم با رنگ قانون

مثل سرمای بهار    مثل گرمای پاییز

مثل بارون تابستون   مثل آفتاب زمستون

مهربون بودیم ما که خوب بودیم ولی چه بد کردن مارو بد

هم دوست بود و هم دشمن بیشتر اونایی که بودن همیشه کنارمون

بس نبود انگار هی میطلبید سیگار  ولی خسته بودیم از عشق و زندگی و روزگار

و هی تکرار و تکرار و تکرار      آیا مرگ میرسید این بار؟!

ما که سوخته بودیم آخه هرچی که ساخته بودیم دود شد رفت یا آوار شد سرمون

ما که همش دوخته بودیم وقتی هی میبریدن آخه چه فایده وقتی هی میشکست بال و پرمون

ما که هرروز و هر شب زنده و مُرده بودیم

پس هی تکرار بود و هی تکرار و تکرار

آیا واقعا مرگ میرسید این بار؟!

 

#امیررضاحیدری

مرداد 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۱
امیررضا حیدری

شاید باید رفت.. آنقدر رفت تا گم شد...

من که در میان سفیدی و سیاهی می روم ..هر دو مرا در میان خود میکشند اما من مانند بقیه نیستم

در بین دو مسیر راه میروم  راهی را میروم که هر دو فکر میکنند مسیر خودشان درست و مسیر من غلط

است ولی این خود کاملا بالعکس است. راه زیادی است حتی برای درک کردن و فهمیدن راهی که میروم.

حال از آغاز به پایان یا از پایان به آغاز!؟...

تعلقی به هیچ چیز یا جایی ندارم مسیری که میروم هیچکس نمیرود  درحالی که همه بایستی از ان مسیر

بروند.شاید بخاطر همین کسی که وارد این مسیر شود به آسانی به مقصد نخواهد رسید و شاید هیچوقت

نرسد چون مسیری برای این راه ساخته نشده..اما من آن را هموارتر خواهم کرد. پس بجای چپ و راست و یا

برگشت به سمت مستقیم برو حتی اگر هیچ مسیری نداشته باشد و یا پر از موانع مختلف باشد حتی اگر

گیر کنی روزها  ماه ها  سال ها  مهم نیست مگر فکر میکنی تا کی زنده هستی.. هرچه میخواهد

بشود..برو...

ما رسالتمان را تمام میکنیم به نوعی کلنگ راهمان را میزنیم این وظیفه بعد از ما است که این راه را ادامه 

دهند.. حال گیری یا نه..

 

#امیررضاحیدری

شهریور 1398

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۸
امیررضا حیدری

آخه هی میخواین شما مارو زندونی کنی هی زندونی هی زندونی

هی محدود هی محدود  آخه بسه دیگه

بابا ماکه دو کلمه بیشتر ازتون نمیخوایم  یا مرگ یا آزادی..

اصن بهتره که تو راه آزادی بمیریم شاید اینطوری به هردوشون برسیم..هه...

#امیررضاحیدری

مرداد 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۱۸
امیررضا حیدری

انگار بیش از ده سال در جنگ بوده ام و حال بازگشتم. واقعن هم جنگ بود برایم اما دیگر مانند سابق نبودم

خسته،درمانده،داغون،بیحال و بی جان و پیر و شکسته  دگر نه کششی در جسم مانده و نه روح مانند

مرده ی متحرک..

 

#امیررضاحیدری

دی 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۱۱
امیررضا حیدری

این دنیا و این هستی و همه ی موجوداتش هیچ چیز به صورت کامل یا برای همیشه از بین نمیرن 

بلکه به چرخه بازمیگردن و به نوعی به صورت کامل تری دوباره به وجود میان تا بی نهایت البته این هم 

ممکنه که اون نهایتش هم روزی به پایان برسه پس ما هیچوقت به هیچ عنوان (البته تا زمان تجربه و انتقال

اون) نمیتونیم به طور حد و دقیق در این مورد اظهار نظر کنیم..

نکته: این دنیا می تونه هر روزش هم یک تجربه ی جدید و متفاوت و یا مثبت ومنفی باشه ویا تکرار وتکرار

وتکرار... و شاید هم همه ی این ها باهم...

 

#امیررضاحیدری

آذر1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۳۹
امیررضا حیدری

من به جهانی فکر میکنم که همه چیز برای همه کس آزاد باشه. طرز فکر و هدف همه ی مردم دنیا باهم

یکی باشه دیگه هیچگونه اختلاف بدی بین هیچکدوم از مردم دنیا نباشه

مطمئنن به نحوه چگونه شکل گیری همچین چیزی فکر کردم یعنی سال ها است دارم فکر میکنم

همه چیز در عین حال اگه باهم ادغام وترکیب بشه مطمئنن با اتحاد به چیزی که می خواهیم همه باهم

میرسیم و به رشد و تعالی بالاتری دست پیدا می کنیم. چه معنی داره همه برای رسیدن به چیزی که خود 

انسان ساخته سر جنگ بیفتن؟

در این دنیای فانی چیزی جز انسانیت معنا و مفهوم نداره..

به امید جهان آزاد و پر از انسانیت...

#امیررضاحیدری

آبان 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۰۸
امیررضا حیدری

این که کسی بیاد و چهارتا جمله فلسفی بگه یا بنویسه دلیل نیست که چیزی حالیشه

ممکنه چهارتا چیز مزخرف بگه که اصلا معنی نداره و خیلی ها از تعصب بی خودشون

حالیشون نیست و زود قبول میکنن.. فلسفه برای درک کردن مسائل و از پیچیدگی در آوردن اون هاست

نه اینکه بیای باز پیچیده ترش کنی یا برای اینکه بخوای به مردم چیزی بفهمونی نباید اینقدر پیچیده حرف

بزنی که نفهمه.. وظایف اون هایی که آگاهی دارن البته آگاهی درست،اینکه همه ی مردم رو آگاه کنن و

هستن کسایی که حرف و عملشون یکی نیست.. یه جور حرف میزنه یه جور دیگه عمل پس یا طرز فکرش و

حرفش از خودش نیست یا فقط سیاست کثیفشه که فقط حرفه و اون طوری ازش بت سازی بشه

یادتون نره همیشه ترکیب تجربه و تفکر در هر مسائلی

و همینطور جز نگری در کل نگری ما رو به جواب ها میرسونه..

 

#امیررضاحیدری

تیر1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۵۱
امیررضا حیدری

هرشب تا دم دمای صبح همین است این مغز حتی ثانیه ای خاموش نمیشود

دائم در حال فکرو خیال است اینطوری نمی شود باید بروم وسیگار دیگری روشن کنم

ولی از طرفی هم سرفه هایم تمام نمی شود و بدتر شده اوضا قلب و دگر اعضای داخلی بدن

که اصلا هیچ..نابود.. مانده ام چه کنم در روز که آنطور درگیر بدبختی ها،شب هم که اینطور...

#امیررضاحیدری

بهمن 1396

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۲۱
امیررضا حیدری